همسایه های لقمه ی نانت فقیرها
***
همسایه های لقمه ی نانت فقیرها
سجاده ی عروج تو تکه حصیرها
.
” انفاق ” خُلق اوست که همسفره ی علی است …
بر همسر امیر نیاید حریرها
.
راه کمال تو به کنیزی زینب است
اینجا برای قرب ، جدا شد مسیرها
.
تو مادری برای علمدار کربلا
یعنی که دست بوس شمایند امیرها
.
تازه شروع کرب و بلای مدینه است
وقتی که می رسند به یثرب اسیرها
.
در پاسخ سوال ” حسینم چه شد ؟ ” هنوز
لکنت گرفته است زبان بشیرها
.
باید کنار ” ام بنین ” گفت ” فاطمه “
تا چشمه سار ساخت ز چشمِ کویرها
.
هیزم … تنور … زخم علی تازه می شود …
نان می شود ز داغ دل او خمیرها
.
هر کس که بغض داشت خودش را رسانده بود
آتش زدند خانه ی حق را اجیرها
.
.
.
محمد کاظمی نیا
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید