چنان طفل هراسانم الهی
پشیمان پشیمانم الهی
***
چنان طفل هراسانم الهی
پشیمان پشیمانم الهی
.
جوانی رفت و پیری آمد از راه
زمان سر به زیری آمد از راه
.
ولی خورجین من خالی خالی ست
گرفتاری من از بی خیالی ست
.
نه اعمال درستی نه نمازی
نه حتی روزه و راز و نیازی
.
زمان کشت محصولی ندارم
خدایا حج مقبولی ندارم
.
گناه از هر طرف آمد حیا رفت
هر آنچه داشتم پای ریا رفت
.
از این عمر دراز و وقت بسیار
فقط من ماندم و این فقر سرشار
.
زیادی گناهم را تو کم کن
به جای عدل خود بر من کرم کن
.
خودت گفتی کریمی افتخار است
هنر ! بخشش زمان اقتدار است
.
پس امشب نشکن ای ساقی سبو را
ببخش این سائل بی آبرو را
.
به جز زشتی نیاوردم ببخشید
غلط کردم غلط کردم ببخشید
.
اگرچه تا گلو در زیر دینم
ز نوکرهای دربست حسینم
.
تمام سال من وقف غمش شد
همیشه سایبانم پرچمش شد
.
میان آتشت بانگی برآرم
خدایا من حسین را دوست دارم
.
حسینی که سرش ذبح از قفا شد
نگینی بر رکاب نیزه ها شد
.
حسینی که در آن ساعات و اوقات
لبش ساکت نمی شد از مناجات
.
همین که روی نیزه سرعلم شد
زمان غارت اهل حرم شد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید