کار من این روزها صبر است و صبر و انتظار
***
کار من این روزها صبر است و صبر و انتظار
تو قرارم هستی و بی تو ندارد دل قرار
.
مثل من بی تاب مانده مثل من خون گریه کرد
می چکد روی زمین اشک از غلاف ذوالفقار
.
هی خزان بعد از خزان بعد از خزان بعد از خزان
لا به لای بغض های خانه ام گم شد بهار
.
بسترت هم زخم شد از زخم بسترهای تو
مانده تنها بین بستر سایه ای از آن وقار
.
بسته ای دائم سرت را از فشار درد سر
لااقل ای ابر باران زا از این غم ها ببار
.
قبل از پیراهن تو ساده بود و ساده بود
چند ماهی هست شد پیراهن تو لاله زار
.
کاش می شد پیش مرگت می شدم زهرای من
بی تو دیگر مرتضی را جان نمی آید به کار
.
گریه کن اینقدر فکر حال و روز من نباش
چون امانم را بریده گریه ی بی اختیار
اشک هایم را به پهلو می کشی ، شرمنده ام
تو خودت مظلومه ای ، من هم برایت جان نثار
.
.
.
محسن صرامی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید