گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک ، که هست
.
وقتی به خواب می روی ، ای کوثر کثیر !
لالایی خدیجه نباشد ، ملک که هست
.
آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبتَ حیدر ! نمک که هست
.
وقتی حضور غصّه تو را آب می کند
اشک علی نشسته برای کمک که هست
.
مردیم از فراق تو ، دل با چه خوش کنیم ؟
قبری که نیست از تو به جا ؟ یا فدک که هست ؟
.
.
.
دیشب تمام دلخوشی ام زیر خاک رفت
بعد از دو ماه غصه و غم زیر خاک رفت
.
چیزی به من نگفت و از این درد می کشم
با یک مدینه درد و الم زیر خاک رفت
.
حتی درون قبر ، نشد راست قامتش
وای از دلم که با قد خم زیر خاک رفت
.
تا صبح حشر گریه کنم باز هم کم است
در پیش چشم های ترم زیر خاک رفت
.
.
حضرت لاله ی مرا کشتی
یار نه ساله ی مرا کشتی
.
تازه از این مدینه راحت شد
تازه از زخم سینه راحت شد
.
.
می بینی اشک علی جاری شده
زندگیم پر از گرفتاری شده
.
رفتی و بعد پرستاری ازت
کار مرد تو یتیم داری شده
.
.
به پشت در چون لاله شکفتی زهرا
از شدت درد شب نخفتی زهرا
.
می سوزم از این داغ که تا آخر عمر
تو سوختی و به من نگفتی زهرا
.
.
دلم خوش بود اصغر زیر خاک است
سر او را چرا بر نیزه کردند
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید