یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
***
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
در نجف بود که من شهره ی بازار شدم
.
بس که از حب شما جار زدم ، دلالی
شغل رایج شد و من داخل تجار شدم
.
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
سیر از اهل زمین ، از همه اغیار شدم
.
گوشه چشمی که تو در روز نخستین کردی
همه ی عمر به لطف تو بدهکار شدم
.
تا محب نبی و اهل ولایت گشتم
از همه خصمِ شما یکسره بیزار شدم
.
گرچه بد کرده ام آقا به تو عفوم کردند
شرمم این است که من بنده ی سربار شدم
.
همه دارند به اوضاع دلم می خندند
دست من نیست ، نظر کردی و بیمار شدم
.
ذرّه ای بودم و در آینه کاری حرم
در نگاه دگران کامل و بسیار شدم
.
از رطب های ضریحت که لبم بوسه گرفت
عاشق پیشه ی آن میثم تمار شدم
.
هرکه آمد به حرم مست سبوی تو شده
نه که یکبار که من مست تو صدبار شدم
.
زائری پشت حرم بر سر زانو می گفت :
باورم نیست که من لایق دیدار شدم
.
آرزو عیب نباشد به جوانان آقا
شاید آخر به نجف من سگ دربار شدم
.
روز محشر سخنم انی احبک باشد
گر به جرم گنهم داخل در نار شدم
.
هر سوالی که بپرسند به پاسخ گویم :
بنده ی شاه نجف ، حیدر کرار شدم
.
از سخای تو عجب نیست ببینم به بهشت
با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم
.
۱۵ مرداد ۱۳۹۳
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید