یک در چوبی که می سوزد میان شعله ها
میخ های داغ آن در از خودش سوزان تر است
.
پشت آن در فرض کن حالا که باشد مادری
از تمام دردها این درد بی درمان تر است
.
فکر کن با ضربه ای حالا همین در وا شود
کشتن بانوی خانه بعد از آن آسان تر است
.
از نوک مسمار خون می ریخت بر روی زمین
دیده ی مسمار انگار از همه گریان تر است
.
فضه دستم را بگیر اما خودت تنها بیا
تو بیایی دردم از چشم علی پنهان تر است
.
کربلا وقتی اضافه بر مدینه می شود
روضه ها سوزان تر و دل های ما ویران تر است
.
چشم تارش بین میدان کرد ثابت بر همه
از همه اهل حرم ارباب من عطشان تر است
.
شمر ، برخیز این گلو را خواهرش بوسیده است
پس بَرَش گردان که تیغ از پشت سر بُرّان تر است
.
گفت بالای سرش زینب ، چه شد پیراهنت ؟
پیکرت از آنچه می پنداشتم عریان تر است
.
.
.
مهدی مقیمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید