آن آخرین نگاهت نرفته ز یادم
گودال قتلگاهت نرفته ز یادم
.
جسم تو خون فشان بود
به نیزه ها نشان بود
.
دیدم که کاکل تو
به دست این و آن بود
.
حسین من کجایی
می میرم از جدایی
.
نمی شود غم تو فراموش زینب
پیراهن تو مانده در آغوش زینب
.
زین پیرهن به سختی بوسه گرفته زینب
از بس که پاره پاره شد زیر سم مرکب
.
جانانه ام کجایی که من نیمه جانم
نمانده یک ستاره به هفت آسمانم
.
چشم پر آب و زینب ، شام خراب و زینب
باور نمی کند کس بزم شراب و زینب
.
مرا با یک تن تبدار بردند
مرا با طعنه و آزار بردند
خبر دارم که با جسمت چه کردند
خبر داری مرا بازار بردند
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید