این نمک دارترین روضه نمک گیرم کرد
پسر فاطمه با دست خودش سیرم کرد
.
روضه ی کوچه ی غم های کریم طاها
در همین اوج جوانی به خدا پیرم کرد
.
مادر افتاد زمین و پسر افتاد زمین
مَردک پست بلافاصله تحقیرم کرد
.
چادر عصمت و پاکی شده خاکی اِی وای
معجر خاکی و خونیشْ زمین گیرم کرد
.
آمد و زد لگد و بد زد و بد گفت و سَند …
پاره کرد و پس از آن حادثه تکفیرم کرد
.
پس از آن واقعه هر روز به من گفت سلام
آن سلام عاشق زهـر و اجل و تیرم کرد
.
خواهرم داخل این تشت اگر خون دل است
روضه ی بند و غل کوفه به زنجیرم کرد
.
ندبه خوان باش که فرزند حسن می آید
جمعه ی آمدنش عاشق تکبیرم کرد
.
.
.
حسین ایمانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید