وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ی ما پر شراب شد
.
مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ی ما خراب شد
.
زهراترین ستاره ی زهرا طلوع کرد
نوری دمید و قبلگه آفتاب شد
.
بعد از طلوع مِهر رخش ؛ دل جلا گرفت
در ذره ذره های دلم انقلاب شد
.
امشب خدا برای علی حیدر آفرید
زیباترین دعای علی مستجاب شد
.
” یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین “
از شدّت بزرگی اش عالی جناب شد
.
از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد …
.
… آمد ندا که نام دل آراش زینب است
این گونه شد که زینت بابا خطاب شد
.
قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید
از او سعادت دو جهان را طلب کنید
.
ما از ازل گدای پریشان زینبیم
شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم
.
با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس
یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم
.
ما را خرید و نوکر اربابمان نمود
ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم
.
طعم شراب کوثری او زبانزد است
مست و خراب باده ی جوشان زینبیم
.
با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود
ما قوم در به در ، همه سلمان زینبیم
.
حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است
تا روز حشر ما همه حیران زینبیم
.
مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود
مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم
.
او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد
دل داده های رزم نمایان زینبیم
.
مانند مرد باشد اگر چه که خانم است
خون علی میان رگش در تلاطم است
.
او آمده زمین و زمان را تکان دهد
مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد
.
او آمده که با کرم کردگاریش
با نور خویش بر سر ما سایه بان دهد
.
او آمده که آیه ای از هل اتی شود
بر دست های خالی ما آب و نان دهد
.
او آمده که با نخی از تار چادرش
بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد
.
او آمده که با نفس مصطفاییش
قد قامت نماز ولا را اذان دهد
.
او آمده پیمبر خورشید طف شود
در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد
.
او آمده که حق خودش را ادا کند
یعنی به راه عشق ، دو تا نوجوان دهد
.
او آمده برای حسین خواهری کند
او آمده که خواهریش را نشان دهد
.
خواهر – برادری که عزیز دل هم اند
تنها همین دو عاشق و معشوق عالم اند
.
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
.
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
.
حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
در کربلا ، شبیه تو مادر نبود و نیست
.
آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا !
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
.
بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
.
در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند :
اصلاً کسی شبیه تو ” حیدر ” نبود و نیست
.
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوش تر نبود و نیست
.
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
.
در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی
این بس بُوَد که عالمه ی بی معلمی
.
هر دختری که دختر زهرا نمی شود
هر بانویی که زینب کبری نمی شود
.
دار و ندار حضرت حیدر ، مجلّله !
جز تو کسی که ” زینت بابا ” نمی شود
.
وصف و مدایح همه ی خاندانتان
در فهم و عقل ما به خدا جا نمی شود
.
پرونده ی زمین و زمان ، زیر دست توست
بی اذن تو که نامه ای امضا نمی شود
.
صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند
این واژه ها بدون تو معنا نمی شود
.
دریا اگر مرکّب و گل ها قلم شوند
یک شمّه از فضائلت انشا نمی شود
.
عیسی به نام نامی تو می دهد شفا
بی خود مقام او که مسیحا نمی شود
.
شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست
بی مهر تو که بانوی دنیا نمی شود
.
صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی
تو گوهر مقدّسه ی بحر عصمتی
.
آیینه ی تمام کمالات مادری
یادآور جلال و کمال پیمبری
.
مستجمع جمیع صفات علی تویی
یعنی تویی علی و علی تو ، چه باوری ؟
.
حیدر اگر به شهر علوم نبی در است
بانو ! تو هم به شهر وصال حسین ، دری
.
وقتی به روی دست نبی گریه می کنی
چشم انتظار دیدن روی برادری
.
در پای درس مادر خود پا گرفته ای
بی خود نشد که عالمه ی آل حیدری
.
علم لدنّی تو گواه کمال توست
الحق که از سلاله ی زهرای اطهری
.
با نطق حیدری و بیانات فاطمی
ویرانگر قبیله ی شوم و ستمگری
.
با هر کلام خود به عدو تیغ می کشی
در رزم خود شبیه برادر ، دلاوری
.
با قدرتت به قله ی دل ها علم زدی
فتح الفتوح آل علی را رقم زدی
.
ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها
مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها
.
با هر خطابه ی تو علی زنده می شود
مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب ها
.
وقتی که با حسین خودت حرف می زنی
پیچیده می شود همه جا عطر سیب ها
.
ای یادگار فاطمه ، علیا مخدّره
زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها
.
وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
اصلاً نیاز نیست وجود طبیب ها
.
با نام تو تمامی حاجات ما رواست
ای بهترین تجلّی امّن یجیب ها
.
طعم خوشی و طعم بلا را چشیده ای
ای مَحرم تمام فراز و نشیب ها
.
تفسیر داغ در نظرت جز ” جمیل ” نیست
محو شکوه عشق تو صبر و شکیب ها
.
در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده ای
ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب ها
.
بانو ! تو را برای حسین آفریده اند
گریه کن عزای حسین آفریده اند
.
ای یادگار فاطمه ، غم پرور حسین
هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
.
هم پای او شدی و رهایش نکرده ای
حتّی میان موج بلا ، یاور حسین
.
بار رسالت علوی روی دوش توست
با این حساب بوده ای پیغمبر حسین
.
چشم امید او به نماز شبت بُوَد
روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین
.
دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند
دور ضریح بی کفن پیکر حسین
حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است
آثار بوسه های تو بر حنجر حسین
.
شکر خدا نموده ای وقتی که دیده ای
زخمی شده تمامی بال و پر حسین
.
در شام و کوفه بودی علمدار قافله
جانم فدای تو همه ی لشکر حسین
.
اسلام با حضور تو ریشه دوانده است
عالم از این شهامت تو مات مانده است
.
زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم
.
زینب اگر نبود دگر کعبه ای نبود
باور کنید روح دعا هم نداشتیم
.
زینب اگر نبود ، میان کتاب حق
جایی برای سوره ی مریم نداشتیم
.
زینب اگر نبود جهان کفر محض بود
نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم
.
زینب اگر نبود دگر حیدری نبود
شیر نبرد خطّ مقدّم نداشتیم
.
زینب اگر نبود علی ، فاطمه نداشت
آیینه ی نبی مکرّم نداشتیم
.
زینب اگر نبود کرم زاده ای نبود
مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
.
زینب اگر نبود به دنباله ی حسین
جایی برای واژه ی ” جانم ” نداشتیم
.
زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم
قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم
.
این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
زینب اگر نبود ” محرّم ” نداشتیم
.
شکر خدا که از مِی عشقش لبالبم
شکر خدا که نوکر دربار زینبم
.
.
.
محمد فردوسی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید