السلام ای شه لب تشنه ی بی سر ؛ ارباب
می رسد از حرمت ناله ی مادر ؛ ارباب
.
گیسویش را به روی حنجر تو ریخته است
می گذارد لب خود را روی حنجر ؛ ارباب
.
خاطراتی ز تو و بوسه ی زینب دارد
می کند یاد گرفتاری خواهر ؛ ارباب
.
خواهرت را لب گودال کنار تو زدند
خاک گودال نشسته روی معجر ؛ ارباب
.
مثل او با کتک از یار جدایش کردند
جای پا مانده به روی همه پیکر ؛ ارباب
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید