باید که شرح داد خرابات طور را
پای تو ریخت زمزم اشک طهور را
.
باید که شست زلف تو را با گلاب ناب
چون راهبی که درک نموده حضور را
.
از بس که باد پنجه زده بین زلف تو
باید که باز کرد گره های کور را
.
پاهایم آبله زده بابا ، عمو کجاست ؟
باید عمو ادب بکند راه دور را
.
انبان به دوش خانه ی ما هم سری زدی
سهم خرابه کرده ای آیات نور را
.
همراه اشک ، سوره ی کوثر بخوان پدر
بابا بخوان برای همه ، این سطور را
.
حوریه را کنیزی منزل نمی برند
در بین طشت زمزمه کن ” یا غیور ” را
.
از روی نیزه زمزمه کن ” ان یکاد ” را
دیدی به دور قافله چشمان شور را ؟
.
بخشیده ام به یمن حضور تو زجر را
اما نخواه تا که ببخشم تنور را
.
اما نخواه تا که ببخشم شراب را
طشت طلا و بوسه ی چوب جسور را
.
جان می دهم بیا و مرا تا نجف ببر
تا که دوباره حس بکنم آن غرور را …
.
.
.
حجت الاسلام محسن حنیفی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید