برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت
شکست بغض نهان ، چشمِ تر بهانه گرفت
.
خوشا به حال دلم ، از فراق و هجرانت
خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت
.
همین زمان که دعا می کنی برای دلم
همین دقیقه دلم بیشتر بهانه گرفت
.
دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن
برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت
.
همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران
به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت
.
فدای اشک رقیه تمام هجران ها
چقدر زیر کتک ، در گذر بهانه گرفت
.
همین که صوت پدر شد بلند از نیزه
دوید و خورد زمین پشت سر ، بهانه گرفت
.
بگیر درس وصال از سه ساله ی ارباب
رسید دلبر او آن قدر بهانه گرفت
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید