به محسن این پیام از سوی اصغر
که ای دردانه ی زهرای اطهر
.
مرا دشمن در آغوش پدر کشت
تو را در بطن ، دشمن پشت آن در
.
من و تو ای عمو در پای میزان
کنیم هنگامه ای در روز محشر
.
تو از دست عمر بنما شکایت
منم از حرمله آن خصم کافر
.
عمو محسن نبودی تا ببینی
لب خشک و دو چشم پر ز گوهر
.
تو گر پرپر شدی اندر مدینه
ولی دشمن نکرد جسم تو بی سر
.
نبودی ای عمو تا که ببینی
قد سرو ابوالفضل دلاور
.
عمو جان محسن در خون طپیده
ندیدی قامت رعنای اکبر
.
چه گویم ای عمو از حال بابا
که شد در کربلا بی یار و یاور
.
عمو آن دم که تیر آمد به حلقم
زدم خنده به روی باب مضطر
.
تبسم کردم و از دست جدّم
شدم سیراب من از آب کوثر
.
به محشر دست ” کُردی ” را بگیرم
حضور مادرم زهرای اطهر
.
.
.
غلامحسین کردی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید