حالا که کاخ ظلم از اشکم خراب است
***
حالا که کاخ ظلم از اشکم خراب است
حالا که معراج رقیه این خرابه است
.
حالا که چشم شهر ، خواب خواب خواب است
حالا که دین در دشمنی بوتراب است
.
با این سر خونی بفرما یک اشاره
تا دخترت برپا کند محشر دوباره
.
دندان شکن ، دندان شکن مثل پیمبر
خیبرشکن خیبرشکن مانند حیدر
.
مثل حسن بین جمل شیر دلاور
لشکرشکن هستم چنان سقای لشکر
.
رخت و لباسم پاره شد … توضیح با من
خم شد قدم در این میان ، نه اتفاقاً
.
ساغر اگر لب هات باشد مست مستم
این زجرهای بد نداد اصلاً شکستم
.
یک ناخن زهرا اگر باشم که هستم
هرگز نمی بندد طنابی این دو دستم
.
تصویر ، شفاف است زهرا مثل زهرا
خوردم زمین اما شدم پا مثل زهرا
.
تصویر ، شفاف است بابا تار دیدی
من را چگونه لاغر و بیمار دیدی
.
شاید کسی را کوچه و بازار دیدی
یک پیرزن دیدی مرا انگار دیدی
.
هرگز نرفتم بر شتر ، رفتم به منبر
تو گریه داری می کنی ؟ الله اکبر !
.
خوردند هی سرهایمان را اشتباهاً
چیدند هی پرهایمان را اشتباهاً
.
دیدند دخترهایمان را اشتباهاً
بردند معجرهایمان را اشتباهاً
.
هر تیر که دشمن به من زد بر سپر خورد
شلاق خوردم بر غرور عمه برخورد
.
بی خوابی من نیست اصلاً بار اول
این درد مفصل ، داستان دارد مفصّل
.
با این که دارد پای من زنجیر و تاول
هرگز نکردم نیزه دارت را معطل
.
بابا اسیر یک سوالم چند هفته
در کودکی اصلا به پایت خار رفته ؟
.
ای زینت دوش نبی ، پس شانه ات کو
آن دست ، آن تسبیح یکصد دانه ات کو
.
آرامشی که داشتم در خانه ات کو
سوغات گوش دختر دردانه ات کو
.
اصلاً بیا بازی امشب را غزل کن
من خواب می بینم تو هم من را بغل کن
.
.
.
رضا دین پرور
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید