روزها را با توسل کردنم شب می کنم
***
روزها را با توسل کردنم شب می کنم
دارم از این ناحیه خود را مقرب می کنم
.
خلق تحویلم نمی گیرند ، تحویلم بگیر
تو که تحویلم نمی گیری همه ش تب می کنم
.
عقل را از بارگاه عشق بیرون کرده اند
خویش را دارم به دیوانه ملقب می کنم
.
اختیار ” عبد ” یا ” رب ” را به دست من دهند
اختیاراً خویش را عبد و تو را رب می کنم
.
من که عادت کرده ام شب ها به درس عاشقی
روزها فکر فرار از دست مکتب می کنم
.
دیشبم از دست رفت و حسرتش را می خورم
گرچه امشب آمدم گریه به دیشب می کنم
.
گفت کارت چیست گفتم چند سالی می شود
کفش های گریه کن ها را مرتب می کنم
.
من تمام خلق را یک روز عاشق می کنم
من تمام شهر را از تو لبالب می کنم
.
هر سحر از پنج تن ، گریه تقاضا کرده ام
هر چه را دادند یکجا خرج زینب می کنم
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید