طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد
***
طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد
قد خم دست به دیوار شدن هم دارد
.
تا صدای لبت آمد لبم از خواب پرید
سر تو ارزش بیدار شدن هم دارد
.
عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات
این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد
.
بی سبب نیست که با دست به دنبال توام
چشم خون لخته شده ، تار شدن هم دارد
.
دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم
دختر شاه ؛ فداکار شدن هم دارد
.
معجری را که تو از مکه خریدی بردند
موی آشفته گرفتار شدن هم دارد
*
*
*
تو نیستی و لشگری مرا عذاب می دهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب می دهند
.
سوال می کنم ز نیزه دارها سرت کجاست ؟
ولی به حرف های بد به من جواب می دهند !
برای آن که بیشتر بترسم از حرامیان
به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب می دهند
.
همین که می خورم ز ناقه بر زمین مرا پدر …
به مو بلند می کنند و به رباب می دهند !
.
تمام پیکرم ز فرط درد تیر می کشد
به ناقه هر قدر که بیشتر شتاب می دهند !
.
کسی دلش به حال گریه های دخترت نسوخت
و پای هیچ کس شبیه پای دخترت نسوخت
.
.
.
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید