کوچک ترین امام مصیبت کشیده است
از بازماندگان غروب سپیده است
.
از بس که گریه کرده سرش درد می کند
اندازه ی تمام حرم داغ دیده است
.
در قاب چشم او که همیشه ز خون تر است
تصویری از جنازه ی مَشکی دریده است
.
بر پای او نشان اسیری نشسته است
از بس به روی خار مغیلان دویده است
.
جشن و سرور و شادی و سنگ و سر امام
فهم کسی نمی رسد آنجا چه دیده است
.
ویرانه ها و قصه ی یک دختر اسیر
او هم خجل ز روی مه آن شهیده است
.
این خاندان به نام علی پر تعصبند
او ناسزا به نام علی هم شنیده است
.
.
.
رضا تاجیک
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید