مرا که دانه ی اشک است ، دانه لازم نیست
به ناله انس گرفتم ، ترانه لازم نیست
.
ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم
به طفل خانه به دوش آشیانه لازم نیست
.
نشان آبله و سنگ و کعب نی کافی ست
دگر به لاله ی رویم نشانه لازم نیست
.
به سنگ قبر من بی گناه بنویسید
اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
.
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم :
بزن مرا که یتیمم ، بهانه لازم نیست
.
مرا ز ملک جهان گوشه ی خرابه بس است
به بلبلی که اسیر است لانه لازم نیست
.
محبتت خجلم کرده ، عمه دست بدار
برای زلف به خون شسته ، شانه لازم نیست
.
به کودکی که چراغ شبش سر پدر است
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
.
وجود سوزد از این شعله تا ابد ” میثم ”
سرودن غم آن نازدانه لازم نیست
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید