آنکه یک عمر است دارد مستجابم می کند
حتم دارم که به وقتش آفتابم می کند
***
آنکه یک عمر است دارد مستجابم می کند
حتم دارم که به وقتش آفتابم می کند
.
غوره ای کالم ولیکن حضرت مشگل گشا
می پزد از بس مرا تا که شرابم می کند
.
دوست دارد بیشتر دور و برش باشم اگر
گاه گاهی از در لطفش جوابم می کند
.
کاش با آتش بسوزاند مرا با قهر نه
بی محلی کردنش خیلی عذابم می کند
.
عاشقانه بنگری دارد درستم می کند
عامیانه بنگری دارد خرابم می کند
.
این هم از بنده نوازی های بی حدِّ علی ست
که من بی مایه را عالیجنابم می کند
.
با دلم گفتم که ای دل به گمانم عاقبت
زیر ایوان طلای خود ترابم می کند
.
گرچه جنس دور ریز بین بازارم ولی
این کریمی را که دیدم انتخابم می کند
.
هر زمانی که گره به کارهایم می خورد
راهی بزم غم بی بی ربابم می کند
.
علتش اشکی ست که پای حسینش ریختم
مرتضی امروز اگر آدم حسابم می کند
.
بیشتر از روضه ی ذبح حسین بن علی
صحبت ” مُنُّوا علینایش ” خرابم می کند
.
ماجرای غربت و مظلومی و بی یاری اش
مثل شمعی ذره ذره دارد آبم می کند
.
.
.
ابراهیم لآلی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید