ای باب حاجت همه ای قبله ی مراد
***
ای باب حاجت همه ای قبله ی مراد
نورالهدی ولی خدا سیدالعباد
.
خیرالامم محیط کرم آسمان جود
ابن الرضا امام نهم حضرت جواد
.
باب عطا و مظهر جود خدا تویی
مولا تویی ، امام تویی ، مقتدا تویی
.
قرآن بود ز مدح و ثنای تو شمّه ای
جز مهر تو به گردن ما نیست ذمّه ای
.
بحر سه گوهری گهر هشت بحر نور
کل ائمه را تو جوادالائمه ای
.
روح رضا ، روان رضا در وجود توست
تا روز حشر جواد اگر هست جود توست
.
دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت
از کودکی به عالم خلقت امامتت
.
از ماه عارضت شده شرمنده آفتاب
دل برده از امام رضا سرو قامتت
.
آیینه ی جلال و جمال محمدی
مجموعه ی تمام کمال محمدی
.
نامت ز کار خلق گره باز می کند
علمت به سن کودکی اعجاز می کند
.
مأمون چو پی به قدر و جلال تو می برد
روحش ز تن برون شده پرواز می کند
.
برگرد شمع روی تو پروانه می شود
در حیرت کمال تو دیوانه می شود
.
علم تو را احاطه به ملک دو عالم است
ظرف وجود پیش عنایات تو کم است
.
با آن همه جواب مسائل که می دهی
لال از جواب مسئله ات پور اکثم است
.
در کودکی به سینه علوم پیمبرت
زانو زدند کل فقیهان به محضرت
.
وقتی که دست جود تو بخشندگی کند
باید کرم به خاک درت بندگی کند
.
مظلوم چون تو کیست کز آغاز زندگی
با دخت قاتل پدرش زندگی کند
.
یک عمر بود تلخ ترین زندگانی ات
تا آن که کشت یار به فصل جوانی ات
.
هر گه تو را به چهره ی مأمون نظاره شد
بر غربت پدر جگرت پاره پاره شد
.
روزی که عقد بست به تو دخت خویش را
سر تا به پات شعله ز داغ دوباره شد
.
پیوسته حبس بود به دل سوز و آه تو
دردا که گشت خانه ی تو قتلگاه تو
.
پیوسته بود سوز درون شمع محفلت
با تو چه می گذشت خدا داند و دلت
.
دندان نهاده روی جگر سال ها بسی
تا دخت قاتل پدرت گشت قاتلت
.
هر تیر غم که داشت قضا بر دل تو دوخت
از بس که سوختی جگر زهر بر تو سوخت
.
یار تو مار گشت و به جانت امان نداد
یک لحظه روی خوش به تو مولا نشان نداد
.
بعد از حسین هیچ امامی به وقت مرگ
مثل تو ای ولی خدا تشنه جان نداد
.
از شعله های سوز درون سوخت حاصلت
بگریست بر غریبی تو چشم قاتلت
.
عمر تو در بهار جوانی تمام شد
تشییع پیکر تو به بالای بام شد
.
افتاد بین کوچه تنت از فراز بام
این گونه از جنازه ی تو احترام شد
.
تا هست آسمان و زمین داغدار تو
پیوسته اشک دیده ی ” میثم ” نثار تو
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید