با آنکه حد جرمم بالاتر از عذاب است
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است
.
عفو تو کوه خجلت بر شانه ام نهاده
بر روی دوشم این کوه سنگین ترین عذاب است
.
دستم به بند عصیان پایم به دام شیطان
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است
.
با این گناه بسیار گویی گنه نکردم
برهر گناهم از تو صد پرده ی حجاب است
.
مگذار تا بریزد بر خاک آبرویم
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است
.
اشک خجالت از من لطف و عنایت از تو
جرم من است ظلمت ؛ عفو تو آفتاب است
.
هر ناله شعله ی دل هر شعله شاخه ی گل
هر قطره اشک خجلت دریایی از گلاب است
.
باران اشک ” میثم ” از ابر رحمت توست
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است
.
.
.
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید