خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد
.
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی
.
گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیز فاطمه ! از بس که دست و دل بازی
.
مدینه شاهد حرفم ؛ فقیر سرگشته
همیشه دست پر از محضر تو برگشته
.
به لطف خنده تان شام غم سحر گردد
نشد که سائل تان ناامید برگردد
.
خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده
کریم آل محمد تو را لقب داده
.
تبسم نمکینت چقدر شیرین است !
دوای درد یتیم و فقیر و مسکین است
.
خوشا به حال گدایی که چون شما دارد
در این حرم چقدر او برو بیا دارد !
.
به هر مسافر بی سر پناه جا دادی
به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی
.
گره گشایی ات از کار خَلق ، ارث علی است
مقام اولی جود و بخششت ازلی است
.
به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی !
همه سواره ولی تو ، پیاده می رفتی
.
شما ز بس که کریم و گره گشا بودی
دل کویر به فکر پیاده ها بودی
.
امام رافت دوران بی مرامی ها
نشسته ای سر یک سفره با جذامی ها
.
خیال کن که منم یک جذامی ام آقا
نیازمند نگاه و سلامی ام آقا
.
چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی !
سلام داده ، جواب سلام نشنیدی
.
امام برهه ی تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد ، زره به تن داری
.
کریم شهر مدینه غریب افتادم
به جان مادرت آقا ، برس به فریادم
.
خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیق واقعی روزهای بی دستی
.
قسم به حرمت این ماه حق نگاهی کن
به دست خالی این مستحق نگاهی کن
.
بگیر دست مرا ، دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم ، ورشکسته ام آقا
.
دل از حساب قنوت تو سود می گیرد
دعای دست رحیمت چه زود می گیرد !
.
برای مدح تو گویند شعر احساسی
به واژه های ” در ” و ” میخ ” و ” کوچه ” حساسی
.
چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه !؟
بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه
.
چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد ؟
کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد ؟
.
چگونه این همه غم در دل شما جا شد !؟
بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد ؟
.
.
.
وحید قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید