در بهاری که هوایت نکنم پاییزم
***
در بهاری که هوایت نکنم پاییزم
از سرِ حلقه ی گیسوی تو حلق آویزم
.
سر خود را به روی دست گرفتم اما
سر به زیرم من از این پیشکش ناچیزم
.
سر هر کوچه اگر سنگ ملامت بخورم
باز از عشق تو ای دوست نمی پرهیزم
.
هرکه دنبال کسی هست وَ من دنبالِ
دسته ی ” شاه حسین آه ” گوی تبریزم
.
پیش من نام خودت را ببری می بینی
مثل یک مادر غمدیده به هم می ریزم
.
به خدا جنبه ندارم کرم اینقدر نکن
ظرف من ظرفیتش پر شده و لبریزم
.
کربلا واجبم آقا ، سگ خود را بطلب
چند وقتی شده افسرده و بی انگیزم
.
تا غلام تو شود کودک من ، کامش را
با گِل تربت اعلای تو می آمیزم
.
نگذاری به جهنم ببرندم زیرا
نخی از چادر زینب شده دستاویزم
.
گریه کن های شما مثل شما محترمند
تا می آیند ، من از دور به پا می خیزم
.
.
.
رضا قربانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید