در رگ حادثه ، خون موج زد ، آیینه شکست
***
در رگ حادثه ، خون موج زد ، آیینه شکست
شعله ور شد در و دیوار حرم ، سینه شکست
.
خون مالک به زمین ریخت ، خبر سنگین است
بعد مالک ، به تن حوصله ، سر ، سنگین است
.
اشک آغاز جنون است ، تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
.
خون ما وجه سلوک است که سالک باقی ست
کشته شد مالک اگر ، غیرت مالک باقی ست
.
شعله ور بود و به ققنوس ، توسل می کرد
تشنه لب بود و لب آب تحمل می کرد
.
وسط معرکه غوغاست ، جنون می رقصد
مالک انگار که در برکه ی خون می رقصد
.
شعله ور بود درِ خانه ، لگد بر در خورد
داغ ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد
.
شعله ور بود خبر ، دل به صدا آمده است
خبر ار مصحف امّ الشهداء آمده است
.
سنگباران شده قاسم ، شده دل ، خونین تر
این چه زخمی ست که باشد ز عسل شیرین تر ؟
.
وسط معرکه غوغاست … شکسته بالش
آمده مادر سادات به استقبالش
.
جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا
.
چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند
قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند
.
قبله باقی ست ، خدا هست ، بگو با صهیون
صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون
.
عاقبت مدح جنون ، خون به پر و بال کشید
روضه ی قاسم ما نیز به گودال کشید
.
بُت بگو ، بی سر و پا باش، سراپا تبریم
چند سالی ست که ما منتظر این خبریم
.
کدخدا را برسانید ! زمان ، مستِ علی ست
مالک افتاد زمین ، تیغ ولی دست علی ست
.
کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
.
کدخدا را برسانید که حق تابنده ست
مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده ست
.
زخم شمشیر اگر خورد به شیران … باشد
حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد
.
چله ای هست که سردار … نه بی سر شده اند
همه ی مردم ما مالک اشتر شده اند
.
دل ما سوخت در این روضه ، خبر سنگین است
باکی از کشته شدن نیست ، سعادت این است
.
مالک افتاد زمین ، قیمت حسرت چند است
خوش به حالش که علی از دل او خرسند است
.
نوبت روضه ی قاسم شد و جولان دادند
روضه خوان ها خبر از سمّ ستوران دادند
.
یا علی ! اهل حرم دست به دامان تواند
مالک و قاسم هر عهد ، شهیدان تواند
.
قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر
بازهم در وسط معرکه ، آهوی دگر
.
خبر تازه ، سر قافله آوار شده
فاطمه پشت در خانه ، گرفتار شده
.
اشک آغاز جنون است ! تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
.
سر صبحی دم از آن زلف پریشان زده ایم
اول روضه گریزی به شهیدان زده ایم
.
مرگ بر بی کسی و واهمه ! بر عشق درود
تشنه جان داد حسین بن علی بین دو رود
.
تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم
نگران بود حرامی نرود سوی حرم
.
وای اگر آبروی قوم غدیری می رفت
وای اگر دختر ارباب اسیری می رفت
.
روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است
روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است
.
خطبه خوان ، زینب کبراست بگو با صهیون
کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون
.
در عطش چاره همین بود که دریا باشیم
ارباً اربا شده ی اکبر لیلا باشیم
.
سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود
تیغ خیبرشکنی ، ارث سلیمانی بود
.
سر طوفان شب بیحادثه بر شانه ی ماست
ابرها مرز ندارند ؛ سفر، خانه ی ماست
.
غرّش ماست که از شطّ مصاف آمده است
صاعقه ، دور سر ما به طواف آمده است
.
کدخدا را برسان ! جلوه به زخم آکنده ست
خون ما بتشکنان ، گور بتان را کنده است
.
زخم و خون آرزوی ماست ، بگو با صهیون
زخم ، ارثیه ی زهراست بگو با صهیون
.
صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست
راه باز است اگر سیدعلی فرمانده ست
.
اشک من حسرت محض است ؛ پر از فریادم
کشته شد یار ولی یاد بتول افتادم
.
گریه کردیم ولی عقده ز دل باز نشد
مگر از پشت در خانه، غم آغاز نشد ؟
.
خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند
فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند
.
کدخدایان نجس ، سرّ مگو را کشتند
یک نفر یار علی بود که او را کشتند
.
شعله بر بال و پر روح الامین افتاده
سوره ی کوثر قرآن به زمین افتاده
.
آن طرف نعره ی یک بی سر و پا می شنوم
این طرف از پس در ، ” فضه بیا ” می شنوم
.
شعله ور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت
روضه خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت…
.
.
.
احمد بابایی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید