عمرم گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
.
تو فکر من بودى ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکرى کردن نبودم
.
من دور بودم تو مرا نزدیک کردى
راه مرا از کربلا نزدیک کردى
.
گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم
حتى اگر غرق گناهى ؛ من حسینم
.
گفتى بیا پاک از گناهت می کنم من
تو رو به چاهى رو به راهت می کنم من
.
گفتى بیا مثل تو خیلى خار دارم
حتى براى مثل تو هم کار دارم
.
آواره ام ؛ آواره را آواره تر کن
بیچاره ام ؛ بیچاره را بیچاره تر کن
.
آوارگى در این حسینیه می ارزد
بیچارگى دراین حسینیه مى ارزد
.
هر شب اسیرم می کنى پاى بساطت
دارى تو پیرم می کنى پاى بساطت
.
من چاى می ریزم گناهم را بریزى
یکجا تمام اشتباهم را بریزى
.
شان نزولت می کند آخر بلندم
سر را تو دادى جاى آن من سربلندم
.
وقتى گذر کردند خیلی ها از اینجا
رفتند تا معراج تا بالا از اینجا
.
اینجا گرفته از خدا عیسى دمش را
اینجا خدا بخشید آخر آدمش را
.
من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد
این پخت و پزهاى محرم پخته ام کرد
.
می بینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانه ست یا طور مقدس
.
اینجا همان جایی ست که مولا میاید
زینب میاید ؛ بیشتر زهرا میاید
.
پخت و پز آقاى بى سر را به من داد
در کارهایش کار مادر را به من داد
.
من عالمى دارم در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
.
منت ندارم بر سرت … تو لطف کردى
حالا که هستم نوکرت تو لطف کردى
.
یک شب غذاى خواهرت را بار کردم
یک شب غذاى دخترت را بار کردم
.
باید که دست از هرچه غیر کربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
.
خدمت تجلى ارادت هاى شیعه ست
بالاترین نوع عبادت هاى شیعه ست
.
ما به ولایت می رسیم از این مودت
ما به مودت می رسیم از راه خدمت
.
خدمت در این خانه تنها فرصت ماست
گفتند : اینجا پنج روزى نوبت ماست
.
این پارچه مشکى – فداى روى ماهش –
دارد سفیدم می کند رنگ سیاهش
.
از سوخته دل ها نگیر آقا غمت را
یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را
.
بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم
کنج حسینیه براى تو بمیرم
.
من که به غیر از لطف تو یارى ندارم
من که به غیر از کار تو کارى ندارم
.
آنقدر بین دسته هایت ایستادم
نذر على اصغر تو آب دادم
.
اى کاش بین ایستادن ها بمیرم
آخر میان آب دادن ها بمیرم
.
خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد
خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد
.
خوب است ما هم گوشه اى عطشان بیفتیم
در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم
.
خدمت به این بى رنگ و رو هم رنگ و رو داد
این کفش ها را جفت کردن آبرو داد
.
در هر کجا که نام پیراهن میاید
زهرا میاید پیش ما حتما میاید
.
من دست بر سینه دم در می نشینم
در مجلس فرزند مادر را ببینم
.
من می نشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید