علیرضا خاکساری
.
موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست
طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست
.
شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد
درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست
.
چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم
وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست
.
نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست
رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست
.
هرچه به من می دهند از باب خلوت می دهند
چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست
.
بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام
روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست
.
هرکه باتقوا شود نزدت گرامی می شود
تا نباشم بنده شأنیت نمی آید به دست
.
شکر نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب
تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست
.
هرچه فرصت داشتم با دست خود سوزانده ام
مهلتی دیگر از این بابت نمی آید به دست
.
گریه غسل توبه ی هر دیده ی آلوده ای ست
تر نشد چشمی اگر عفت نمی آید به دست
.
شیعیان مرتضی مثل خودش با غیرت اند
بی ولای مرتضی غیرت نمی آید به دست
.
از ازل روزی رسانم حیدر است و رزق من
بی نگاه ویژه ی حضرت نمی آید به دست
.
حال خوش ، توفیق اشک بر شهید کربلا
جز شب جمعه شب رحمت نمی آید به دست
.
تشنه های سیم و زر آخر نفهمیدند که
با جسارت کوهی از ثروت نمی آید به دست
.
چه به روزت پنچه ی شمر لعین اورده است ؟؟
یوسف خوش چهره گیسویت نمی آید به دست
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید