پا در رکاب کرد و به مرکب سوار شد
****
پا در رکاب کرد و به مرکب سوار شد
شیر خدا روانه برای شکار شد
تکبیر او بلند شد و پهنه ی نبرد
تازه شبیه صحنه ی یک کارزار شد
.
خورشید چادری به سر از ترس او کشید
وقتی که برق تیغ علی آشکار شد
.
شمشیر را به رقص در آورد دست او
حیدر رسید و کار به کفّار زار شد
.
انداختند عده ای از ترسشان سپر
فریاد عده ی دگری الفرار شد
.
او یک تنه به لشکر کفار حمله کرد
دشمن به خشم شیر غضنفر دچار شد
.
گویا رسیده بود که گندم درو کند
یک لشگری نفر به نفر تار و مار شد
.
از شور ذوالفقار فضا را شرر گرفت
انگار در میانه ی دشت انفجار شد
.
هر کس که داشت شهرت جنگاوری و رزم
نصف از وسط به ضربه ی او چون خیار شد
.
دیدیم هر که در بر او کرد قد علم
در گردباد حمله ی حیدر غبار شد
.
تأخیر قبض روح دلیلش مسجّل است
تعداد کشته های علی بی شمار شد
.
تا هفت نسل بعد خودش مؤمنی نداشت
هر کس که طعمه ی دو لب ذوالفقار شد
.
.
.
محمد قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید