تو مجموعه ی لطف و جود و عطایی
***
تو مجموعه ی لطف و جود و عطایی
تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی
تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی
.
چه گویم که هستی ؟ چهگویم چه هایی ؟
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی
تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی
تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی
.
تو در دوره ی خویش خیرالنّسایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
تویی راحت جان موسی بن جعفر
تویی روح و ریحان موسی بن جعفر
تویی یاس بُستان موسی بن جعفر
.
تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
تو عَذراترین مریم اهل بیتی
تو در هر دمی همدم اهل بیتی
در اسرار حق ، مَحرم اهل بیتی
.
تو تندیس آن چارده مُقتدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
همای بهشتی و عرش آشیانی
که در عُشّ دین صاحب آستانی
تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی
.
بهشت خداوند در خاک مایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
تو مانند کلثوم ، زینب ترینی
خدیجه وقار اَستی و بی قرینی
وفادار مانند اُمّ البنینی
.
تو منظومه ی جمع معصومه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
چه گویم ؟ که بابا ثنای تو گفته
” فداها ابوها ” برای تو گفته
به مدحت ولیّ خُدای تو گفته
.
که در حشر تو شافع شیعه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
در اطراف صحنت غُباریم بانو
به درگاهتان خاکساریم بانو
به لطفت در این شهر داریم بانو
.
عجب کاظمینی ؛ عجب کربلایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی
تو همشیره ی شخصِ شَمس الشّموسی
درِ خانه ات از پی خاکبوسی
.
رسیدند صدها چو شیخ بهایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
از این در چو بُردیم فیض دو چندان
طمع کار گشتیم ما مستمندان
به اقرار ما فرقه ی دردمندان
.
تو با درد هر بینوا ، آشنایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
اگرچه در این خاک کم غم ندیدم
در این شوره زار آب زمزم ندیدم
به من درد دادند و مرهم ندیدم
.
ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
به این خسته حال مجاور نظر کن
تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن
به من هم به عنوان زائر نظر کن
.
تو رُخصت دهی می شوم نینوایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
.
.
.
محمد قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید