شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
***
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت موی او را دوباره ” شانه ” کند
باید انگار جای بازوی خود مادرش شانه را بهانه کند
.
زینب از دست های لرزانش خوب فهمید هُرم آتش را
مادرش زیر لب چنین می گفت با تو هم اینچنین زمانه کند
.
اشک هاشان برای هم زیباست کربلا و مدینه ای برپاست
زینب افتاده است یاد غلاف مادرش یاد تازیانه کند
.
آن زمانی که دید آتش را آستین در دهان گذاشت ولی
خوب فهمید روز عاشورا خیمه ها را عدو نشانه کند
.
درب آتش گرفته سویی بود روی دیوار جای خون مانده
با وجود هجوم خاکستر خانه را او چگونه خانه کند
.
حرف های علی و زهرا هم خود چنان روضه ای ست مکشوفه
آن زمانی که فاطمه می گفت تشیعش را علی شبانه کند
.
.
.
علی اصغر یزدی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید