از آن اول ندیده هیچ چشمی ابتدایش را
****
از آن اول ندیده هیچ چشمی ابتدایش را
نخواهد دید تا آخر کسی هم انتهایش را
.
نوشتم یکصد و ده بار بین دفتر شعرم
به جنت هم نخواهم داد ایوان طلایش را
.
نمی آید به چشم مست من خوابی دگر تا صبح
اگر که بشنود گوشم شبی صوت صدایش را
.
نجف را درک کرده خوب این را درک خواهد کرد
ندارد هیچ جایی ذرّه ای حال و هوایش را
.
ز ” بسم الله ” عقل ناقص ماها چه می فهمد
نمی فهمیم وقتی نقطه ی پایین بایش را
.
چه خلقی جز علی تحسین خالق را برانگیزد ؟!
پس از خلق علی گفته خدایم مرحبایش را
.
یدالله است و عین الله و روح الله و سرّالله
به دل حق می دهم که در علی دیده خدایش را
.
گدا در کنج صحنش سِیر در افلاک خواهد کرد
کنار صحن او خوابیده می فهمد بهایش را
.
خطیبی که ” اَلَستُ ” گفته در روز ازل حاشا
نگیرد در جواب از ذره ها ” قالو بلی ” یش را
.
من از آن حسن روز افزون که قنبر داشت دانستم
امیرالمومنین آقا کند آخر گدایش را
.
بگو بر مبغضین او رسول الله فرموده
که از دامان پاک مادرم دارم ولایش را
.
چگونه جلوه کرده شاه مردان بر حسینش که
علی بگذاشته نام تمام بچه هایش را
.
.
.
گروه شعری یا مظلوم
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید